وحدت وجود شهودي بينش دل است و ويژة صاحبدلان که با پاي عشق از دنياي من و ما فاصله ميگيرند و با ديدة او، او را مينگرند. وحدت وجود نظري فلسفهاي است که بافتة عقل است و مربوط به دنياي من و ما. .... مکتب عاشقانة وحدت وجود شهودي انسانهاي وارسته از من و ما، خادم اجتماع و شفيق به خلق و بالاخره نمونه والاي انسانهاي ممتاز چون ابوسعيدها و خرقانيها و بايزيدها و حلاجها و روزبهانها را پرورش ميدهد. حلاج اگر " انالحق " گفت نئي بود که نائيش حق بود. بايزيد اگر " سبحاني ما اعظم شأني " گفت: حق بود که از زبان بايزيد سخن ميگفت. |